تاریخچه اوتیسم; از زمانی که اوتیسم، برای اولینبار، بهعنوان یک اختلال در جامعه، معرفی شد، تاکنون بیش از 70 سال، میگذرد؛ از سال 1908میلادی تاکنون، متخصصان و درمانگران، راهی طولانی را برای شناخت، و تشخیص این اختلال، طی کردند.
صدای اوتیسم میکوشد، تا با ارائه کاملترین خدمات توانبخشی و آموزشی، مطابق با نیازهای هر کودک، زندگی شادتری، برای کودکان دارای اختلال اوتیسم، فراهم نماید. والد محترم، اگر نیاز به دریافت اطلاعات بیشتر، درباره ی اوتیسم، و یا نیاز به هرگونه آموزش، برای نحوه ی برقراری ارتباط با کودک اوتیسم خود دارید، میتوانید از طریق شماره تلفنهای ۰۲۱۸۸۶۱۶۹۳۱ و ۰۲۱۸۸۶۱۶۹۳۲ ، با ما در ارتباط باشید.
تاریخچه اوتیسم
اختلال اوتیسم برای اولینبار، در سال 1908، برای توصیف یکی از ویژگیهای اختلال اسکیزوفرنی، استفاده شد. سپس بعد از آن، بارها و بارها، در پژوهشهای مختلف، توسط روانشناسان و محققان متفاوت، بهکار رفت. ما در این مقاله، نگاهی کوتاه، به آنچه بر اختلال طیف اوتیسم، در طی سالیان گذشت، میاندازیم.
اختلال درخودماندگی، اوتیسم، اختلال طیف اوتیسم و ادامه دارد!
در تعریف تاریخچه اوتیسم، در سال 1911، دکتر بلولر، روانشناس سوئیسی برای اولینبار، در یکی از پژوهشهای خود، از کلمه اوتیسم، برای توصیف نوعی خاص از رفتارها، در کودکان اسکیزوفرنی، اشاره کرد. در آن زمان، تفکر اوتیسمی، یکی از نشانههای اختلال اسکیزوفرنی بود، و با افراد دارای این ویژگی، همچون یک فرد اسکیزوفرن، برخورد میکردند.
حدود 30 سال پس از بلولر، دکتر کانر، واژه “اوتیسم” را در پژوهش مطرح خود در سال 1943 بهکار برد.
لئوکانر در پروندههای پزشکی خود، ویژگیهایی را برای این کودکان، توصیف کرد: “این کودکان، غالباً تواناییهای ویژهای از خود، در برخی زمینهها، نشان میدهند؛ به ندرت در یادگیری، کند هستند؛ نمیتوانند خود را، با الگوها و قواعد رایج ارتباطی، و عاطفی منطبق کنند؛ در برقراری ارتباطات کلامی، ضعیف هستند؛ اغلب کودکان، والدینی با تحصیلات عالی، و از قشر مرفه جامعه دارند و …”. او در پایان، پس از توصیف یکبهیک ویژگیهای این کودکان، در پروندههای خود، اصطلاحی بهنام “اوتیسم دوران نوزادی” را، مطرح کرد.
بهطور همزمان با پروندههای لئوکانر، هانس آسپرگر نیز، بهطور مستقل بر روی کودکانی مطالعه میکرد که، برخلاف پروندههای کانر، همگی توانایی صحبت کردن را، بهطور محدود داشتند. هانس آسپرگر، در مقاله خود بهزبان آلمانی، به توصیف ویژگی این کودکان پرداخت، با اینحال، مطالعات او آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفت. بهدلیل آنکه، اکثر افراد حاضر در مطالعه هانس آسپرگر، توانایی صحبت کردن، و برقراری ارتباط کلامی داشتند، بعدها افراد با اختلال اوتیسم، که توانایی صحبت کردن داشتند، با نام افراد با سندرم اسپرگر، تشخیصگذاری میشدند.
کانر در دوران اولیه تحقیقات و مطالعاتش، اشتباه بلولر را تکرار کرد، و اعلام کرد که اوتیسم و اسکزوفرنی، دو اختلال از یک خانواده هستند. امّا به مرور، با نشانههای جدیدتری از اختلال اوتیسم آشنا شد، و متوجه تفاوتهای بسیار این دو اختلال، از یکدیگر شد. لئوکانر در طول سالها تحقیقات خود، 11 کودک اوتیسم را مورد بررسی قرار داد، که این روزها معروف به “پروندههای کانر” هستند؛ تحقیقات او توانست، دستاوردهای بزرگی، در حوزه آشنایی و شناخت اختلال اوتیسم، در جامعه سلامت روان، ایجاد کند.
پس از کانر، روانشناس معروف، برونو بِتِلهام، در سال ۱۹۶۷ میلادی، نظریه «مادران یخچالی» را مطرح کرد.
در طبقهبندی آماری، مشکلات جسمی و بیماریها نیز، اوتیسم بهعنوان زیرشاخهای از بیماری اسکیزوفرنی، شناسایی میشد که، این موضوع نیز امروزه به طور کامل، رد شد.
-
۱۹۸۰ میلادی، دستهبندیهای جدیدی شکل گرفت؛
برای اولینبار، اوتیسم دوران کودکی، در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، قرار گرفت و اوتیسم، از زیرشاخه بیماری اسکیزوفرنی دوران کودکی، جدا شد.
-
اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی، در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، تغییری ایجاد شد
نام اوتیسم دوران کودکی، به اختلال اوتیسم تغییر پیدا کرد، و به نشانههای این اختلال نیز، اشاره شد. در این سالها، تعدادی از روانشناسان، مقالاتی منتشر، و به نقش رفتاردرمانی، و تحلیل رفتار کاربردی، در کمک به کودکان اوتیسم، اشاره کردند.
-
سال ۱۹۸۸ میلادی، با ورود اختلال اوتیسم، به حوزه نمایش و فیلم، تاحدودی شناختی همگانی، نسبت به این اختلال، در جوامع شکل گرفت.
فیلم «مرد بارانی» ساخته شد. داستین هافمن، هنرپیشه درخشان آمریکایی، نقش فردی با اختلال اوتیسم را، بازی میکرد که، توانایی شگرفی در کار با اعداد، و حافظه دیداری فوقالعادهای، داشت. البته توجه به این نکته، ضروری است که افراد در طیف اوتیسم، ویژگیهای گوناگونی دارند، و همگی مهارتهای مشابهی، ندارند.
-
۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ میلادی، وضع قوانین آموزشی آغاز شد؛
دولت آمریکا، گروه آموزشی ویژه کودکان اوتیسم را، راهاندازی کرد. مدارس شروع به شناسایی کودکان اوتیسم کردند، و به افرادی که دارای این اختلال بودند، آموزشها و خدمات ویژهای، ارائه شد. در این سالها، و به عبارت دقیقتر، در سال ۱۹۹۴ میلادی، سندرم آسپرگر نیز، به طیف اوتیسم اضافه شد. در این طبقهبندی، افراد با سندروم آسپرگر، ویژگیهای خفیفتری، نسبت به سایر افراد اوتیسم، داشتند؛ همانطور که عنوان شد، کودکان با نشانههای اوتیسم، همچون ضعف در برقراری ارتباط، و تعاملات اجتماعی، که برخلاف اکثر کودکان اوتیسم، مایل به برقراری ارتباط کلامی نبودند، قادر به صحبت کردن بودند، با عنوان سندرم آسپرگر، شناسایی شدند.
-
1988، مطالعاتی در زمینه واکسیناسیون و اوتیسم منتشر شد، که تأثیر و طبعات بسیاری، در جامعه داشت؛
این مطالعه، به دنبال اثرگذاری نقش واکسنهای اوریون، سرخچه و سیاهسرفه، در ایجاد اختلال اوتیسم در کودکان، انجام شد. این مطالعات، از اساس نادرست بود، و پژوهشگران آن، بهسرعت به اشتباه بودن آن، اعتراف کردند؛ با اینحال، تأثیرات طولانیمدّت آن، همچنان در برخی جوامع، بهوضوح قابل مشاهده است.
-
۲۰۰۹ میلادی، آمارهایی رسمی از اوتیسم منتشر شد؛
در آن سالها، نیاز به مطالعات بیشتر، و یافتن تکنیکهای درمانی، بیشازپیش ضرورت یافت. در سال ۲۰۱۳، در ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، انواع طبقهبندیهای اوتیسم حذف شد، و اختلال اوتیسم بهعنوان اختلال طیف اوتیسم، معرفی شد.
این اختلال در این نسخه آماری با دو دسته علائم:
1- ضعف در برقراری ارتباط، و تعاملات اجتماعی
2- رفتارهای تکراری و محدود، معرفی شد.
سخن پایانی
از سال 1908 تاکنون، تحقیقات بسیاری دربارهی اختلال طیف اوتیسم، صورت گرفت؛ با اینحال، این اختلال، همچنان یکی از پیچیدهترین اختلالات دوران کودکی است. هنوز هیچ علّت مشخصی، برای این اختلال وجود ندارد، و بهنظر میرسد تشخیص زودهنگام اوتیسم، درکنار مداخلات و روشهای درمانی مختلف، میتواند سبب بهبود علائم اوتیسم، و افزایش کیفیت زندگی کودک و خانوادهاش، شود. این پژوهشها، همچنان ادامه دارند، و شناخت این اختلال، باتوجه به روند افزایش آن در جامعه، پیش از پیش، مسئلهای مهم برای پژوهشگران، و محققان است.