شمای بالینی پرونده شماره دو هلر، کی. وی بسیار پیچیده‌تر است، زیرا پسرفت ذهنی کامل با حالات هذیانی طولانی شروع شد. صدای اوتیسم می‌کوشد تا با ارائه کاملترین خدمات توانبخشی و آموزشی، مطابق با نیازهای هر کودک، زندگی شادتری برای کودکان دارای اختلال اوتیسم فراهم نماید. والد محترم، اگر نیاز به دریافت اطلاعات بیشتر درباره ی اوتیسم و یا نیاز به هرگونه آموزش برای نحوه ی برقراری ارتباط با کودک اوتیسم خود دارید، می‌توانید از طریق شماره تلفن‌های ۰۲۱۸۸۶۱۶۹۳۱ و ۰۲۱۸۸۶۱۶۹۳۲ ، با ما در ارتباط باشید.

پرونده شماره دو هلر، کی.وی

کی. ‌وی فرزند یک پزشک است. پدرش سلامت و مادرش عصبی و بسیار کم‌خون است. پدربزرگ و مادربزرگ مادری و پدری هر دو سلامت هستند. کی‌. وی بچه اول است. بارداری و تولد کی. ‌وی عادی بود. او توسط یک پرستار ظاهرا سالم تغذیه می‌شد. در تحقیقات بعدی پدر مشخص شد که این پرستار مدت‌ها پیش به سیفلیس مبتلا بوده و در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته است. بچه با پرستارش خیلی خوب رشد کرد.

بعد از اینکه از شیر (پرستار) گرفته شد، علائم خفیف راشیتیسم را نشان داد، اما تشنج نداشت. به گفته والدین کودک تا سال سوم زندگی کاملا عادی بوده است. همچنین عکس‌های کودک از سال‌های اول زندگی که توسط والدین ارائه شد، نشان‌دهنده وجود هیچگونه ناهنجاری­ای نیست.

در سال سوم زندگی کودک دچار روان‌پریشی[28] شد. حملات شبانه شدید[29] چندین بار اتفاق افتاد. بعدا به نظر می‌رسید که در طول روز نیز عصبی است، حرف‌های بی‌ربط می‌زد، انگار ترسیده بود و اغلب والدینش را نمی‌شناخت. به مرور توانایی‌های زبانی او بیشتر و بیشتر کاهش یافت و بعدها سخنان او انسجام خود را از دست داد. کلماتی که می‌ساخت اغلب به طرز عجیبی گسترش می‌یافت و مخدوش می‌شد. به همین دلیل به دنبال توصیه‌های پزشکی و ناممکن بودن نگهداری او در خانه، او را به وین و به بیمارستان من (1901) آوردند.

اوایل ساکت و آرام بود.

فهم زبان آلمانی را نسبتا سریع یاد گرفت و همچنین کلماتی را که به او می‌گفتند تکرار می‌کرد. او به سوالات ساده پاسخ می‌داد (اسمت چیست؟ اهل کجایی؟). در سال 1902 یک حالت هذیانی بدون هیچ‌گونه بیماری جسمانی قبلی در او ایجاد شد. بی‌قراری حرکتی بالایی داشت. شب از تختش بیرون می‌پرید و بارها در اتاقش قدم می‌زد. اغلب ناگهان می‌ترسید و با حالتی ترسیده به سمت خاصی خیره می‌شد. حالت‌های عجیب‌وغریبی داشت. او دست به سایه‌ها می‌زد و اغلب با وحشت به عقب می‌رفت.

علیرغم توصیه ما برای انتقال کودک به یک موسسه روانپزشکی، پدرش درخواست کرد که پسرش را به دلیل باردار بودن همسرش در موسسه خود نگه داریم. مجبور شدیم کی. ‌وی را جدا کنیم و به صورت انفرادی درمانش کنیم.بعدتر کودک استقلال خود در غذا خوردن را از دست داد و به او غذا داده می‌شد. علیرغم اینکه به اندازه کافی غذا می‌خورد، اما به سرعت وزن کم کرد. او تمایل به خودارضایی نشان داد. به دلیل درمان با بروماید[30] و آب‌درمانی[31]، وضعیتش به تدریج آرام شد و به دنبال آن خودبه‌خود زوال عقل شدید، کاهش شدید درک گفتار و از دست دادن تمام کلام رخ داد. شکلک‌درآوردن‌ها و حرکات تیک‌مانند ادامه داشت. خیلی سریع وزن اضافه کرد و در مارس 1903 از بیمارستان به خانه مرخص شد.

پسر در طول اقامت خود در بیمارستان، مکررا مورد معاینات روانپزشکی و اطفال قرار گرفت.

اینفلد در مقاله خود این مورد را مورد بحث قرار داده است[32]. وی این یافته‌های جسمی را گزارش کرده است: هیدروسفالی، دور سر 535 میلی‌متر (21 اینچ)، شیب در سقف دهان، دندان‌های ثنایای راشیتیک (راشیتیک به نرمی استخوان اشاره دارد)، گواتر نرم به اندازه یک گردو در سمت راست به اندازه یک گردو است و بزرگ­تر از سمت چپ است. اندام تناسلی طبیعی رشد یافته، آلت تناسلی به راحتی قابل نعوظ است. ماهیچه آویزنده و کشکک‌ها خوب هستند. به غیر از این، باقی یافته‌های فیزیکی منفی بود[33].

منابع:

[28] پدر درباره با بیماری این اطلاعات را بیان کرد: پسر چوبی را در بینی خود کرد و پس از بیرون کشیدن مجدد آن بسیار اذیت شد. این اطلاعات تا آنجا مرتبط است که کردن چوب در بینی از قبل به وضعیت روانی غیرعادی پسر اشاره دارد.

[29] Night Terrors

[30] پتاسیم و سدیم‌برم که برای ضدتشنج استفاده شد.

[31] Wasserbehandlung، نوعی آب‌درمانی است که در قرن هجدهم و نوزدهم استفاده می‌شد.

[32]Beitra¨ge zur Kenntnis der Kinderpsychosen

[33] Jahrbu¨cher fu¨r Psychiatrie und Neurologie, 1902, Sep.-Abdr., S.6.

دانلود فایل هلر