توجه: ما در ترجمه ی مقاله پیگیری پرونده فردریک کریتون تا حدامکان به متن اصلی وفادار بودیم و تغییر زیادی در متن، کلمات و نگارش ندادیم. تمام تلاش تیم تولید محتوای مجموعه ی صدای اتیسم بر این است که بتواند مقالات علمی و به روز را در اختیار علاقهمندان قرار دهد.
پیگیری پرونده فردریک کریتون
فردریک کریتون (ملقب به ویکی)، پرونده شماره دو لئو کانر، برای اولینبار در 29 می 1942 ، درست یک هفته قبل از تولد 6 سالگیاش ارزیابی شد. خلاصهی شکایت مادر در گزارشی آمد:
“همیشه خودمحور است: من هیچوقت ندیدم که او برای جلبتوجه ما گریه کند. هیچگاه در بازیهای مشارکتی خوب عملنکرد. تا سال گذشته جوری رفتار میکرد انگار که هیچکس در اطرافش نیست، امّا پس از آن کمی به افراد اطرافش توجه میکند؛ بااینحال در اکثر مواقع افراد به سراغ او میروند. بهشدت علاقه دارد که فعالیّتهای همیشگیاش را تکرار کند. بر روی قفسههای کتابخانه، ما سه شئ داریم، هرگاه که جای آنها تغییر کند او سریعاً آنها را به حالت اوّلش برمیگرداند. تا قبل از دوسالگی حداقل دوکلمه را بیان میکرد، بین 2 تا 3 سالگی تنها کلماتی را بیان میکرد که به نظرش جالب بودند. یکی از اوّلین کلماتی که بیان کرد “سرهمی (لباسهای سرهمی) ” بود. در حدود 2 سالگی او شروع به آواز خواندن کرد.
در حدود 20 تا 30 آهنگ را میتوانست بخواند. در 4 سالگی، من تلاش کردم که او قبل از بهدستآوردن چیزی آن را درخواست کند. ارادهی قویتری از من داشت و مدّتی طولانی مقاومت کرد؛ با این که وسایل را به او نمیدادم اما هیچگاه تسلیم نشد و درخواستش را عنوان نکرد. اکنون میتواند اعداد را تا 100 بشمارد و اعداد را بخواند، امّا زمانی که اعداد را به اشیاء نسبت میدهیم او دیگر علاقهای نشان نمیدهد. مشکل اساسی در استفاده از ضمایر مالکیّت دارد. وقتی هدیهای دریافت میکند به خودش میگوید: “بگو متشکرم.”
دوهفته قبل از زمان معیّن تولد، به دلیل مشکلات کلیوی مادر به دنیا آمد.
به هنگام تولد مشکلی نداشت، شیردهی خوب بود. مادر هیچگاه متوجه علائم ظاهری خاصی نشد. در 7 ماهگی توانست مستقلانه بنشیند و در 18 ماهگی توانست راه برود. تکفرزند بود. پدرش یک گیاهشناس صبور و آرام بود که در بچگی خیلی دیر به حرف آمده بود و جثهای ظریف داشت. مادرش زنی سالم و آرام بود که درگذشته منشی، مسئول خرید و برای مدّتی معلم تاریخ بود. به هنگام تولد ویکی مادر 34 سال و پدر 38 سال سن داشتند.
دربارهی پدربزرگ پدری او که بیوگرافیاش به نام “برای خانوادهام با 11 کودک و نوه” در سال 1943 به چاپ رسیده بود، گفته میشد که در سال 1911 غیب شده است. محل زندگیاش برای 25 سال پنهان ماند و در این مدّت با یک نویسندهی بریتانیایی ازدواج کرده بود (هنوز از زن اوّلش طلاق نگرفته بود.). در لیست کی کیه؟ قرار داشت (یکبار با اسم واقعیاش و بار دیگر با اسم مستعارش). او چندین شغل در 4 حوزه داشت: استخراج منگنز، مدیریت موزهی هنری، ریاست دانشکدهی پزشکی و مسئول سازماندهی مأموریتهای پزشکی.
همسر قانونی او مسئول رنگرزی پشم بود و از او 4 فرزند داشت که پدر ویکی فرزند دوّم آنها بود.
یکی از فرزندانش روزنامهنگار بود، یکی نویسندهی علمی – تخیلی و دیگری برای تلویزیون کار میکرد، دخترشان خواننده بود. خانوادهی مادری او به گفتهی مادرش “خانوادهای عادی بودیم.”
تغذیهی خوبی داشت: ناحیهی پسسری و پیشانی برجسته بودند، او یک نوک پستان اضافی در زیربغلش داشت. تصویربرداری با اشعهی ایکس از جمجمه مطلوب بود. لوزههایش بزرگ بودند.
در دفتر کلینیک، او چند لحظه دور خود چرخید، سپس نشست، صداهایی نامفهوم از خود درآورد و بهآرامی دراز کشید و لبخند زد. به سؤالات و درخواستها واکنشی نشان نمیداد یا اگر واکنشی داشت تکرار طوطیوار آنها بود. جذب اشیاء میشد و به آنها توجه میکرد. برای او اشخاص، مزاحمهایی ناخواسته بودند. زمانی که دستی جلوی او و شئ را میگرفت او بیتوجه به آن ادامه میداد. توجه خوبی به تختهی چوبی داشت و بادقت، پیوسته و با تبحر با آن بازی میکرد.
در سپتامبر 1942، او به مدرسهی دورکس رفت و تا آگوست 1965 در آنجا بود.
تعامل خوبی بین مدرسه و کلینیک ما بود. سال 1962 مدرسه دورکس گزارشی برای ما فرستاد که در آن بیان کرد: ” او اکنون 26 سال دارد، پسری منفعل و دوستداشتنی است که بسیار به موسیقی علاقهمند است. با اینکه او در دنیای خودش زندگی میکند امّا قادر است که قواعد و دستورالعملها را دنبال کند. از انجام فعالیّتهایی که در زمینهی علاقهمندیهای او است، لذّت میبرد.” عضو گروه کر در برنامهی روز والدین بود، و مسئولیتش خواندن صداهایی با نت بالا بود. هر هفته بدون همراه به شهر میرود و مستقلانه خریدهای ضروریاش را انجام میدهد.”
کریتون، 5 سال اخیر را با والدینش زندگی کرد. اکنون 34 سال دارد. بعد از ترک دورکس، او و خانوادهاش یک سال را در پرتوریکو گذراندند؛ جایی که ویکی هر روز عصر ساعت 4 به کلاس زبان میرفت و زبان اسپانیایی میآموخت. سپس خانوادهاش به رالی نقل مکان کردند. والدینش گزارش کردند: ” ما در منزل جدید مستقر شدیم و او بهخوبی از پس این کار برآمد. با همسایهها آشنا است و برخی اوقات با آنها در ارتباط است.
ما ویکی را به کارگاههای پناهگاهی شهر و مرکز آموزش حرفهای فرستادیم و او در آنجا بسیار خوب عمل کرد؛ با بسیاری از معلمان دوست شد و به چندین نفر از مربیان کمک کرد. او در آنجا بولینگ بازی میکرد … . از طرف کارگاه به کریتون شغلی روزانه در ارتباط با دستگاههای چاپ و تکثیر پیشنهاد شد. از نوامبر 1969، او هر روز در دفتر ادارهی ملی آلودگی هوا مشغول به کار است.” نامهای از سوی مدیر اجرائی در تاریخ 29 آپریل 1970 بیان میکند: ” کریتون یک کارمند فوقالعاده است، به نظر من او قابلاعتماد، بادقّت و باتدبیر در مواجهه به همکارانش است، در هر شرایطی او برجسته است.”
بیشتر بدانید: دانلود مقاله کامل لئو کانر