توضیحات
اینجا پسری است یکی از بهترین کتاب هایی است که می توانید درباره ی اتیسم بخوانید.
یک کتاب داستانی درباره ی اتیسم که از دیدگاه دو نفر نوشته شده است. مادر و کودک هر دو در این کتاب از تجربه ی زندگیشان با اتیسم می نویسند و شما را با زندگی خود آشنا می کنند. در حقیقت در این کتاب هم با دیدگاه یک مادر که پسرش با اختلال اتیسم است آشنا میشوید و هم دیدگاه پسری که به خودش نگاه می کند را میبیند.
در تمام فصول این کتاب، تلاش ها و پیگیری های یک خانواده در جهت بهبود و توانبخشی پسرشان که دارای اختلال اتیسم است به زیبایی به تصویر کشیده شده است، گویی که نویسنده دست شما را می گیرد و در شادی و غم ها شریک می کند، گاهش شما را می خنداند و گاهی باعث بغض شما می شود.
دوباره تصمیم گرفتم که مادر فوق العاده ای باشم. این بار دشوارتر بود. درست مانند هلن کلر که سراجام زبان را فهمیده بود ولی تصمیم گرفته بود خود را در این مورد به زحمت نیاندازد. روزها گذشت و من کوچکترین موفقیتی به دست نیاوردم و دوباره حس ناامیدی مرا فرا گرفت.
« نگاه کن، اینجوری گیره ها را به سبد بزن» شان سبد را از لبه ی میز پرت کرد. زدم زیر گریه و به هق هق افتادم. در بدبختی خود غرق شده بودم.
با دستانم چهره ام را پوشاندم و با خود اندیشیدم کارم بی نتیجه و نومید کننده است. وقتی سرم را بالا گرفتم، شان وسط اتاق ایستاده بود و مرا نگاه می کرد. در سکوت به یکدیگر خیره شدیم. در چهره اش نگاهی بود که هرگز ندیده بودم،تعجب و کنجکاوی. جلوتر آمد و دستش را روی زانویم گذاشت:«مادر!»
دستانم را دور او حلقه کردم و او گونه ام را لمس کرد و به اشک های روی دستش نگاه کرد.با چهره ای غمگین گفت:«گریه؟»
دستانش روی شانه هایم بود، به آرامی مرا بغل گرفت. چند لحظه ای او را نگه داشتم، سپس فرار کرد و با چهره ای بی تفاوت شروع به روشن و خاموش کردن چراغ کرد.
مريلا –
دوره تربيت مربى جديد كى برگزار ميشه؟
ملیکا –
حتما مطالعه کنید
سعید –
سلام
یکی از بهترین کتابایی بود که تو دوره تربیت مربی خوندم
مهتاب –
خیلی کتاب خوبی بود
مرسی که معرفی کردید
سمیرا –
من خوندمش فوق العاده بود
سحر –
عالی بود