در قستی از کتاب انسانی کاملا منحصر به فرد می خوانیم:

«بری» من الان باید از ترس بمیرم؟

این سوال برای من بسیار آشناست. تقریبا هر هفته والدینی را ملاقات می کنم که افرادی باهوش و توانمند بوده و اغلب اوقات در حوزه های دیگر نیز بسیار کامل و با اعتمادبه نفس هستند.

وقتی این پدر و مادرها با اتیسم مواجه می شوند، بهم میریزند و اعتماد خود به احساس درونی شان را از دست می دهند. آن ها وقتی با این موضوع غیرمنتظره  و ناآشنا مواجه می شوند، دچار احساس ترس و سردرگمی می شوند.

پریشانی و سردرگمی آن ها تا حدی ناشی از داشتن اطلاعات  بیش از حد است. تعداد بی شماری از متخصصین و برنامه های آموزشی برای کمک به کودکان طیف اتیسم فراهم شده است: کلاس های ورزش، تئاتر درمانی، یوگا، موسیقی درمانی و …

همه ی این عوامل زندگی را برای کودکان طیف اتیسم سخت تر کرده است، به کدام متخصص باید اطمینان کنند؟ چه کسی مشکل آن ها را متوجه می شود و می تواند آن را درمان کند؟ کدام درمان جواب می دهد؟ رژیم غذایی تاثیر دارد؟ فرزندشان به مدرسه می رسد؟ او را به کدام مدرسه بفرستند؟ کدام معلم و درمانگر را برای بگیرند؟

مثل همه ی والدین، این پدر و مادرها هم میخواهند بهترین امکانات را برای کودک خود فراهم کنند اما به خاطر این که اطلاعات و شناخت درستی از اختلالات رشدی ندارند، نمی دانند در موقعیت های مختلف چه واکنشی نشان دهند.

این کتاب دربردارنده ی مباحثی در مورد اختلالات طیف اتیسم و دشوارترین چالش هایی است که این افراد و خانواده هایشان با آن ها مواجه اند.

ادعا نمی کنم که استرس ها و نگرانی های همیشگی و دائمی و والدین این کودکان را تجربه کرده ام اما از نزدیک این نوع نگرانی ها و ترس ها را دیده و شناخته ام.