هلموت ال پرونده تحقیقات آسپرگر; پس از مطالعه رفتاری Fritz.V و Harro L ، به شرححال پسربچه ای دیگر میپردازیم. صدای اوتیسم میکوشد تا با ارائه کاملترین خدمات توانبخشی و آموزشی، مطابق با نیازهای هر کودک، زندگی شادتری برای کودکان دارای اختلال اوتیسم فراهم نماید. والد محترم، اگر نیاز به دریافت اطلاعات بیشتر درباره ی اوتیسم و یا نیاز به هرگونه آموزش برای نحوه ی برقراری ارتباط با کودک اوتیسم خود دارید، میتوانید از طریق شماره تلفنهای ۰۲۱۸۸۶۱۶۹۳۱ و ۰۲۱۸۸۶۱۶۹۳۲ ، با ما در ارتباط باشید.
این پسر بچه، چهارمین فرزند خانواده بود. پدر و مادر هیچ ویژگی و مشخصه بارزی نداشتند. هلموت هفتسال پس از تولّد فرزند سوّم خانواده بهدنیا آمده بود. او در بدو تولّد دچار خفگی میشود و پزشکان بهمدّت طولانی درحال احیا او بودهاند. بلافاصله پس از تولّد دچار تشنج میشود که در چند روز آیندهاش دوبار دیگر رخ میدهد؛ اما از آن زمان تاکنون دیگر تشنجی رخ ندادهاست. رشد کودک بهدلیل تشنجهای بدو تولّدش با تأخیر است بهطوری که در دو سالگی شروع به راهرفتن کرده است.
او با وجود رژیمهای غذایی و دستورات پزشکی، بهطور عجیبی چاق است. او بدون داشتن اشتها زیاد، بهسرعت دچار اضافه وزن شد. وقتی ششسال پیش و در سن یازده سالگی او را دیدیم، او بهطور واضحی سینه و باسن بزرگی داشت. او همچنان این ظاهر خود را حفظ کرده و پسری درشتهیکل و چاق است. او دچار کریپتورکیدیسم دوطرفه (نهان بیضگی) است. گزارش شده است که او در حدود یک سال است که خودارضایی میکند.
هلموت از همان اوایل کودکی، تحت درمان با داروهای هورمونی قرار گرفتهبود اما این داروها هیچ تأثیری بر وضعیت جسمانی او نداشتند. گویی او بدنش تماماً مفصل بود؛ وقتی دستش را تکان میداد، بهنظر میرسید استخوانی ندارد و بهجای آن لاستیک نرم قرار دارد. کف پای او صاف بود. ترشح بزاق دهان او بسیار زیاد بود بهطوری که بههنگام صحبت کردن صدای ایجاد حباب بزاق در دهانش شنیده میشد.
ظاهرش عجیب بود. با بدنی بسیار بزرگ، صورتی بزرگ و گونههای شل، یک سر کوچک داشت. تقریباً میتوان گفت که میکروسفال بود. چشمانش کوچک و از نزدیک بههم چسبیده بود. نگاهش گم و غایب بود. با توجه بهظاهرش بهشدّت دستوپا چلفتی بود. بههنگام حضور در زمین بازی، مثل یک غول یخی در میان گروهی از کودکان میایستاد و نمیتوانست توپ را بگیرد، حتی اگر کودک توپ را فقط با هدف رسیدن به او، به سمت او پرتاب میکرد.
در گزارشات آمده است که از همان ابتدا کودکی، در تمامی مسائل و کارها دستوپا چلفتی بوده است. با شنیدن صحبتهایش، از میزان درک و هوش بالایش قطعاً تعجب میکردید. در حین صحبت وقاری داشت و تقریباً آهسته و همراه با ریتم، بسیار خوب صحبت میکرد. او اغلب از کلماتی شاعرانه و غیرمتداول در صحبتهایش استفاده میکرد که این مسئله با علاقه مادرش با شعر مطابقت دارد. او بهوضوح هیچ احساسی نسبت به اینکه در این دنیا متفاوت است، بهخصوص بههنگام حضور در جمع کودکان، نداشت. پس تعجبآور نیست که همواره علاقه داشت در جمع کودکان باشد و آنها نیز در کوچه و خیابان او را مسخره میکردند.
به دلیل تمسخرهای مداوم سایر کودکان، مادرش ترتیبی داد که سالهای آخر مدرسه را بهطور خصوصی در خانه بیاموزد، و در کمال تعجب او موفق شد تا مقطع پنجم دبستان را با موفقیّت پشتسر بگذارد. دانش درسی او ناهماهنگ بود. املایش عالی بود و هرگز در نوشتن آن هیچ اشتباهی نداشت، در عوض در محاسبات ریاضی بسیار ضعیف بود. وقتی در مورد مسائل زندگی روزمره و متداول از او سؤال پرسیده میشد او بهطور آشکاری ناتوان و ناآگاه از دنیای اطرافش بود. مادرش درست میگفت که “او همواره در دنیای دیگری است”. با اینحال او از آسیبرساندن به اعضاء خانوادهاش و سایر کودکان لذّت میبرد. او بهویژه در دوران کودکی بسیار علاقه داشت تا وسائل مختلف را بردارد و مخفی کند.
برای مثال اگر موقعیّتی متفاوت از تصورش بود، تمام تلاش خود را برای تغییر وضعیت میکرد. در انجام هرکاری تشریفات خاصی را رعایت میکرد. به لباسهایش بسیار اهمیّت میداد، بهطوری که نمیتوانست کمی لک و یا کثیفی را روی آن تحمل کند، او همچین عادت داشت مرتباً دستهایش را بشوید. بهطور خلاصه میتوان گفت که رفتارهای وسواسی و موشکافانه او خانواده را کلافه کرده بود و تحمل این شرایط برای آنها دشوار بود.
رفتارهایش غیرعملی و آشفته است. روابطش با دنیای اطرافش محدود است. او هیچگونه رفتار و یا ارتباطی انسانی برقرار نمیکند. پر از رفتارهای وسواسی است و همچینن رفتارهای کینهتوزانه از خود بروز میدهد. در مورد هلموت، نشانههای واضحی وجود داشت تا نشان دهد که اوتیسم او ناشی از آسیبهای مغزی دوران نوزادی است. سابقه پزشکی او، خفگی، تشنج، اختلال غدد درونریز، ترشح بیشازحد بزاق دهان، آپراکسی نورولوژیک، همگی بهوضوح به یک علّت درونی اشاره دارند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که یک اختلال درونی میتواند سبب بروز ویژگیهایی شود که بسیار مشابه ویژگیهای اختلال شخصیّتی اوتیسم است. بهجای شرح جزئیات بیشتر اجازه دهید ویژگیهای مشترک بین کودکان اوتیستیک را بررسی کنیم. اطلاعاتی که ما در اینجا شرح میدهیم حاصل بررسی همهی پروندهها است؛ اما باید توجه کنید که هر مورد دارای همهی این ویژگیها نیست. با این وجود کسانی که از ویژگیهای این کودکان اطلاع دارند، هرگز از این خصوصیّات مشترک بین آنها تعجب نمیکنند.
افراد اوتیستیک نهتنها از لحاظ میزان اختلال در تماس و میزان توانایی فکری، بلکه بهدلیل ویژگیهای شخصیّتی و علایق شخصی، متمایز از یکدیگر هستند. نکته مهّمی که برای ما مشخص شد آن است که ویژگی شخصیّتی اوتیستیک، تداوم آن در طول زمان است. از سال دوّم زندگی، همهی آنها ویژگیهای شخصیّتی از خود بروز میدهند که غیرقابل انکار و ثابت است.
طبیعتاً هوش و شخصیّت آنها رشد میکند، ویژگیهای خاصی در آنها کاهش یا افزایش مییابد (بهوضوح برخی از مشکلات آنها تغییر میکند) امّا، جنبههای اساسی مشکل بدون تغییر باقی میماند. در دوران کودکی غالباً مشکلاتی اساسی در یادگیری مهارتهای حرکتی و سازگاریهای اجتماعی وجود دارد. این مشکلات ناشی از اختلال شخصیّتی اوتیسم است و در دوران مدرسه باعث بروز مشکلات رفتاری و آموزشی و در بزرگسالی سبب بروز مشکلات شغلی، نوجوانی، درگیریهای اجتماعی و مشکلات زناشویی میشود.
اگر فردی در این زمینه آگاه باشد، بهراحتی میتواند باتوجه بهبرخی جزئیات و ویژگیهای کودکان، اوتیسم را تشخیص دهد؛ برای مثال، نحوه ورود به اتاق درمان، رفتار آنها در لحظات اوّلیه ورود به اتاق و اوّلین کلماتی که توسط آنها بیان شد، ظاهر فیزیکی و خصوصیّات کلامی آنها، همگی این ویژگیها میتواند بهراحتی در کودک اوتیسم قابل تشخیص باشد.
آنها بهجای داشتن یک صورت نرم، تپل و کودکانه، اکثراً صورتی لاغر، استخوانی و ریز دارند. تفکّر اوّلیه آنها ویژگیهای ظاهری آنها را شکل میدهد. در این کودکان ویژگی بارزی در نوع نگاهکردن و چشمهای آنها وجود ندارد. فقط شاعران نیستند که میدانند روحها در چشمها نهفتهاند. از اوّلین لحظهای که نوزاد میتواند بهدرستی به دیگران نگاه کند، یعنی از اوایل ماه سوّم زندگی، اکثر روابط اجتماعیاش، مبتنی بر نوع نگاهش است.
او با چشمانش چیزهای زیادی را میبیند، درک میکند و یا احساسات خود را بیان میکند؛ اما کودکان ما در این پژوهش کمی متفاوت هستند. بهندرت نگاه آنها متمرکز بر جسم و یا شخص است، نگاه آنها هیچگاه ردی از کنجکاوی یا جلبتوجه را به روشنی نشان نمیدهد. هیچگاه نمیتوان مطمئن بود که نگاه آنها بهدوردستها است و یا به سمت درونشان منعطف است؛ همانطور که نمیتوان هیچگاه فهمید در درون ذهن یک کودک چه میگذرد.
نگاه و برقراری تماس چشمی، همان وحدتی است که باید بین گوینده و شنونده برقرار شود، وقتی با فردی صحبت میکنیم، نهتنها با کلمات و لحن صدا، بلکه با نوع نگاهمان، حرکت دستها، ژستهای بدنی نیز به آنها پاسخ میدهیم. بخش بزرگی از ارتباط اجتماعی، از طریق چشمها انجام میشود، با اینحال این بخش از ارتباط در کودکان اوتیستیک دچار نقص است. کودک به خود زحمت نمیدهد که به صورت فرد مقابلش بههنگام صحبتکردن با او، نگاه کند.
با اینحال، کودکان اوتیستیک هیچگاه با یک نگاه ثابت به چیزی نمینگرند، بلکه بهنظر میرسد که عمدتاً با میدان دید خاص خود، به دریافت اطلاعات محیطی میپردازند؛ زیرا که گهگاهی بهوضوح دیده میشود که آنها با مشاهده محیط اطرافشان به برخی اطلاعات دست یافتهاند. با اینحال، یک موقعیّت وجود دارد که نگاه این کودکان گویا میشود و آن زمانی است که قصد انجام عمل نادرستی را دارند، چشمانشان برق میزند و در یک لحظه اقدام به انجام آن کار میکنند.
در تعاملات متقابل، آنها نمیتوانند بهعنوان یک همصحبت مناسب عمل کنند، از اینرو هیچ حالت چهره خاصی و یا هیچ نشانی از برقراری ارتباط در صورت آنها مشاهده نمیشود. گاهی اوقات نگاهی پرتنش و نگران دارند؛ اما معمولاً بههنگام صحبت نگاهی سست و بیعاطفه دارند. همچنین حرکات بدنی و ژستها در آنها ضعیف است، کودک ممکن است دائما درحال حرکت باشد؛ اما این حرکات غالباً حرکات کلیشهای و تکراری او هستند.
همانطور که در مورد اوّل، فریتز، مشاهده کردیم، زبان به همان اندازه که در بیان اطلاعات مهّم هستند، در ایجاد ارتباط نیز اهمیّت دارند. ما میتوانیم از لحن زبان بین افراد، به نسبت آنها با یکدیگر، برتری و زیردست بودن، دوستی یا دشمنی آنها پی ببریم. ما از لحن و نوع بیان افراد میتوانیم به دروغ، حقیقت، پوچی کلام و یا واقعیّت مسئله پی ببریم.
فهرست کردن همهی نکتههای نهفته در نوع، لحن و جریان کلام آشکارا غیرممکن است، زیرا که این جنبه از زبان، به تنوع انسانها متفاوت هستند. در هر صورت ما نمیتوانیم بسیاری از این مفاهیم را بهدرستی درک کنیم و فقط میتوانیم بهصورت شهودی آنها را احساس کنیم. باز هم جای تعجب ندارد که توانمندیهای زبانی ایجادکننده ارتباط، در افراد بدون توانمندی برقراری ارتباط چشمی دچار نقص است. اگر کسی بادقّت به این ویژگیها در افراد توجه کند، میتواند بهوضوح افراد و شخصیّت اوتیسم را تشخیص دهد.
بااینحال، این ناهنجاریها متنوع هستند؛ گاهی صدا ملایم و دور، گاهی صاف و تودماغی و یا گاهی تیز و گوشخراش است. در مواردی صدا با یک ریتم خاص و بدون آهنگ است. با این تنوع باز هم یک چیز مشترک است: زبان، احساسی غیرواقعی دارد. مسئله دیگر آنکه، زبانِ اوتیسم مخاطب را راهنمایی نمیکند، اغلب گویی آنها در یک فضای خالی صحبت میکنند و این دقیقاً مشابه نگاه اوتیسمی است. نکته مهّم زبانی دیگر آنکه انتخاب واژهها نیز باید مبتنی با کارکرد بیانی آنها باشد که دربارهی این موضوع در ادامه توضیح خواهیم داد.
یکی تولیدات خودبهخودی کودک و دیگری با تقلید از بزرگسالان. اگر قرار است کودک دستاوردهایی در زندگی داشته باشد باید دریافت اطلاعات به این دو روش تعدیل شوند. اگر ایده اصلی خالی و پوچ باشد، آنچه که به کمک تقلید آموخته میشود سطحی و مکانیکی است. مشخصه هوش اوتیسم کاملاً مغایر با این ویژگی است. کودکان اوتیسم قادر به تولید ایدههای بدیع و نو هستند. در واقع آنها میتوانند گزینههای خوبی برای تقلید و منبع ایدههای اصلی باشند؛ اما آنها برای جذب و یادگیری دانش یک بزرگسال تنظیم نشدهاند.
وقتی به تولیدات کلامی کودک اوتیسم توجه میکنیم این موضوع بهوضوح قابل مشاهده است؛ آنها بهویژه بهدلیل استعداهای فکریشان، نگرش خلاقانه خاصی به زبان دارند. آنها تجربیات اصیل خود را به شکل کلام بروز میدهند. این ویژگی در کلماتی که آنها برای نامگذاری استفاده میکنند، بهوضوح دیده میشود. همچنین آنها گاهی از برخی عبارات و کلمات استفاده میکنند که برای خودشان بسیار واضح است؛ اما برای سایر افراد معنایی مبهم دارد.
در اینجا باید ذکر شود که تمامی خردسالان، بهطور خودجوش کلماتی را تولید میکنند و این همان جنبه جذاب دوران خردسالی است؛ با اینحال، در تجربه ما، این ویژگی در کودکان اوتیسم فارغ از سن است و تنها در دوران خردسالی بروز نمیکند، برای مثال یک کودک اوتیسم شش ساله، تفاوت نردبان و پله را اینگونه تعریف کرد: “نردبان به شکل تیزی بالا میرود؛ اما پله به شکل یک مار بالا میرود”.
“من نمیتوانم آن را توضیح دهم، فقط تو سرمه” (او میخواست بگوید چیزی را فهمیده است اما نمیتواند آن را با کلام بیان کند). “خوابم بلند بود؛ ولی نازک” (منظورش آن بود که زیاد خوابیده است؛ اما عمیق نبوده است). “برای یک هنرمند، این تصاویر ممکن است زیبا باشند؛ اما من آنها را دوست ندارم؛ بنابراین، من نه خورشید پرنور را دوست دارم و نه تاریکی، بهترین حالت سایههای ابری هستند”.
“دوست ندارم بگم بیدین هستم؛ اما هیچ دلیلی برای وجود خدا ندارم”. پس در اصلِ فرمولهای زبانی ما، اصالتِ تجربههایمان نهفته است؛ کودکان اوتیستیک این توانایی را دارند که اشیاء و رویدادهای اطراف خود را با نگاهی جدید ببینند که این خود نشاندهندهی نبوغ شگفتانگیز آنها است.
مشکلاتی که این دسته از کودکان به آنها فکر میکنند، بسیار بیشتر و فراتر از علایق سایر کودکان همسن و سالشان است. یک مثال خوب برای این مورد، هَرو است؛ او علاقه بسیاری به علوم طبیعی داشت، مشاهدات او، نگاهی غیرمعمول به این امر را نشان میدهد. او حقایق را با نگاه خود دریافت میکرد و نظریههای خاص خود را حتی اگر مبهم بودند، به هر طریقی شکل میداد.
او بهندرت دربارهی این مسائل و برخی نکات مربوط به آنها خوانده و یا شنیده بود و همیشه در خلال صحبتهایش عنوان میکرد که اینها حاصل از مشاهدات شخصیاش است. مورد اوتیسم دیگری هست که همچون یک شیمیدان است؛ او تمام پول خود را صرف انجام آزمایشاتی میکند که تصور آنها برای خانوادهاش وحشتناک است، حتی گاهاً برای تأمین نیازهای مالی و انجام آزمایشاتش دست به دزدی زدهاست.
پسر اوتیسم دیگری بود که علاقهای خاص به سموم داشت؛ او دانش غیرمعمول و بسیاری در اینباره داشت، مجموعه بزرگی از سموم داشت که برخی از آنها را خودش ساخته بود. زمانی که او مقدار زیادی سیائید را از آزمایشگاه شیمی مدرسه دزدید، به ما ارجاع داده شد. دیگری بهشدّت درگیر اعداد بود؛ محاسبات پیچیده ریاضی بدون آموزش خاصی، برای او بسیار آسان بود. ما در اینجا، در مورد توانمندی فریتز صحبت کردیم، با اینحال، او در برخی مواقع اشتباهاتی داشت.
او اطلاعات زیادی دربارهی ماشینآلات داشت، او این اطلاعات را از طریق پرسشهای مداوم از دیگران، و برخی دیگر را از طریق مشاهدات خود بهدست آورده بود. او درگیر اختراعات خارقالعاده و ساخت سفینههای فضایی شدهبود، در این مثال میتوان بهوضوح دید که علایق این کودکان، تا چه میزان بهدور از واقعیّت است.
کودکان بدون اختلال، علایقی به هنرهای پیچیدهتر ندارند. آنها بیشتر به یک تصویر زیبا، گل صورتی زیبا و یا یک آسمان آبی جذب میشوند. بنابراین، کتابهای هنر کودکانه، پانزده تا بیستسال پیش تا حدودی کودکانه نبودند، خوشبختانه اکنون اوضاع بهبود یافتهاست. در مقابل، کودکان اوتیسم میتوانند درک شگفتآور و پیچیدهای از هنر داشته باشند، آنها میتوانند تفاوت بین هنرِ واقعی و یک مدِ زودگذر را تشخیص دهند.
بسیاری از آثار هنری که درک آنها حتی برای بزرگسالان دشوار است میتواند بهراحتی توسط کودکان اوتیسم درک شود؛ آثاری همچون مجسمههای رمانسک و یا نقاشیهای رامبراند. این کودکان میتوانند بهطور دقیق دربارهی وقایع اتقّاق افتاده در نقاشیها و یا شخصیّت افراد در تصویر صحبت کنند، کاری که برای بسیاری از افراد بزرگسال دشوار است.
درحالی که کودک عادی ناخودآگاه زندگی میکند، کودک اوتیسم مدام به درون خود میرود و به عملکردها درونی خود علاقهمند است؛ برای مثال، یک کودک اوتیسم، یکبار عنوان کرد “عصرها بهشدّت دلتنگ میشوم، معمولاً این زمان از روز دلتنگیام بیشتر است”، و همچین گفت: “اگر کسی سر خود را روی بالشت بگذارد، صدای عجیبی از آن بهگوش میرسد”.
این کودک همچنین یک رویداد دیگر را شرح داد که “در مدرسه گاهی اوقات، میبینم که معلمم سر کوچکی دارد و این برای من ناخوشایند است، پس چشمهایم را محکم چندینبار میبندم و بعد بهتر میشود”.
این خصوصیّت ممکن است ما را گمراه کند، همواره توجه به درونیات ممکن است زندگی نباتی برای ما بههمراه داشته باشد، پس بهتر است بههوش باشیم. توجه زیاد به درون، عملکرد را مختل میکند. با اینحال، میخواهیم بگوییم که کودکان اوتیسم، توجه به عملکردهای درونی خود را در خط مقدّم توجه خود قرار دادهاند. همانطور که این کودکان مشاهدات دقیقی از درونیات خود دارند، به رفتار دیگران و اشیاء نیز بسیار بهدقّت توجه میکنند.
آنها حساسیّت بسیاری نسبت به تفاوتهای سایر کودکان دارند، در واقع، هرچند که خودشان متفاوتاند اما بسیار به تفاوتهای دیگر کودکان حساسند.
در اینجا ما به یک تناقض برمیخوریم، چگونه ممکن است فردی با روابط محدود و آشفته با دنیا و انسانها، اینگونه تجربیات آگاهانهای داشتهباشد؟ پاسخ آن واضح است؛ کودک عادی، بهویژه کودک خردسال بههنگام ارتباط با محیط اطرافش، بهطور غریزی با آن ارتباط برقرار کرده و همراه جزر و مد آن شنا میکند. ما قضاوتی دربارهی این مسئله نداریم و نمیخواهیم این دو سبک رفتار را ارزشگذاری کنیم. دوری از غریزه، پیشنیاز آگاهی و شکلگیری مفاهیم جدید است.
بههمین دلیل میتوان از “دید متمایز و روشن” آنها نسبت به جهان صحبت کرد، جهاننگری که فقط در این افراد دیده میشود. این توانایی که در طول زندگی باقی میماند، در موارد مساعد میتواند به دستاوردهای استثنائی منجر شود. برای مثال، توانایی انتزاع، پیشنیاز تلاش عملی است؛ در حقیقت، در میان دانشمندان برجسته، افراد اوتیستیک متعددی وجود دارند.
در اکثر موارد، جنبههای مثبت اوتیسم بر جنبههای منفی آن برتری دارد. ما بارها اشاره کردیم که این کودکان توانمندیهای بسیاری دارند. این طیف ممکن است شامل افرادی با سطوح مختلفی از هوش، از نابغه تا کمتوان ذهنی خفیف باشد. مورد سوّم ما، ارنست، ممکن است تصویری از یک کودک اوتیستیک متوسط را ارائه دهد. مثال دیگری برای این گروه از کودکان اوتیستیک متوسط، یک پسر هشت ساله است که در پاسخ به تفاوت شیشه و چوب گفت: “چوب رشد میکند و کثیفی را به پوست خود جذب میکند، کثیفی را از خاک میکشد، و این کثیفی آنقدر زیاد میشود که به درخت میچسبد و دیگر از بین نمیرود.
اگر یکی شیشه از دستش بیفتد، میشکند. با این که بههم چسیبیده است؛ اما اگر بیفتد چسبندگی از بین میرود و میشکند”. واضح است که این نظریه بسیار مبهم است! از این گروه متوسط به سمت انتهای طیف، یعنی به سمت کودک عقبمانده ذهنی خفیف، میزان کلیشهها افزایش مییابد. گاهی آنها دارای علایقی هستند که هیچ کاربرد عملی ندارد؛ برای مثال تمام مناسبتهای تقویمی را میدانند، نام تمام خطوط تراموا را حفظ هستند و … .
اطاعت از درونیات و توجه به انگیزههای خوانگیخته، نهتنها منجر به دوری از روابط و تعاملات اجتماعی میشود، بلکه ممکن است سبب شکست در مدرسه نیز شود. صحّت این گفته تقریباً در تمامی موارد ذکر شده است. همان کودکی که میتوانست معلم خود را با پاسخهایش شگفتزده کند، در برخی دروس شکست میخورد.
آنچه که برای کودکان اوتیسم دشوار است، جنبههای مکانیکی یادگیری است. برای مثال، برخی از این کودکان ممکن است خواندن را بهراحتی بیاموزند، زیرا آنها تمایل بسیاری به خواندن کتابها از سنین پایین دارند؛ اما ممکن است در دروس دیگر، مثل ریاضیات شکست بخورند، هرچند که برخی از آنها ممکن است به روشهای اختراعی خود به پاسخهای درست برسند.
آنها ممکن است به روشهای خود اشتباه کنند ولی نمیتوانند این را بپذیرند و روشهای تأییدشده آموزشی را استفاده کنند. نمونههایی از آن، در مورد فریتز و هَرو ذکر شد. مثالی دیگر از این نمونه، کودک اتیستیکی بود که در سال اوّل مدرسه میتوانست محاسبه کند که هر ساعت، چند ثانیه است. با اینحال وقتی به او گفتیم میتواند به روش سادهتری این مسئله را حل کند، گفت: “نمیخواهم از روشهای ساده استفاده کنم، ترجیح میدهم هزارانبار از همین روش محاسبه کنم”.
ما در بسیاری از این کودکان، شاهد اختلال در توجه فعّال بودیم. نهتنها در کودکان اوتیسم، بلکه در بسیاری از کودکانی که مبتلا به اختلالات عصب – رشدی هستند نیز مشکلاتی در تمرکز وجود دارد؛ آنها دائماً توسط محرکهای بیرونی تمرکز خود را از دست میدهند. از طرفی در کودکان اوتیسم که علاقهای به توجه به محرکهای بیرونی ندارند، توجه به آنچه که معلم به آن اصرار دارد نیز مخدوش است. آنها پیرو افکار و ایدههای خود هستند و از هرآنچه که آنها را از افکارشان دور کند، بیزارند؛
با اینوجود، بهراحتی ممکن است تحت تأثیر شرایط محیطی قرار گیرند. پس با همهی این توضیحات وجود مشکلات یادگیری در این کودکان جای تعجب ندارد. در کودکان باهوش، معلم ممکن است مشکلات یادگیری را نادید بگیرد؛ اما در سایر کودکان، معلمان معمولاً از تلاشهای زیاد برای آموزش به آنها خسته و ناامید میشوند که این مسئله گاهی ممکن است سبب ایجاد تعارضاتی بین معلم و والدین شود.
حال اگر او ایدههای جدید و افکار نو داشته باشد، معتقدند که فرزندشان باهوش است. از طرفی معلم ترجیح میدهد که شکست و عدم موفقیّت کودک در دروس مدرسه را با نمرههای بد نشان دهد که این سبب ایجاد تعارض بین معلم و والدین میشود. در اینجا لازم به ذکر است که اکثر تستهای هوش، اطلاعات آموختهشده در مدرسه را ارزیابی نمیکند، زیرا که تصور میشود آموختههای مدرسه تاحد زیادی متأثر از عوامل بیرونی است؛ در آزمونهای هوشی هدف ارزیابی هوش درونی کودک است پس نقش یادگیری و محیط تا حد زیادی در آنها حذف میشود.
در آزمون هوش بینه، بهویژه در سطوح بالاتر، بیش از هر چیزی تفکر منطقی و انتزاعی مورد ارزیابی قرار میگیرد. این دقیقا همان حوزهای است که کودک اوتیسم در آن خوب عمل میکند و نمرات بالاتری کسب میکند. پس با این توضیحات میتوان به راحتی فهمید که آزمونهای هوشی توضیح قابل قبولی برای شکست و عدم موفقیّت تحصیلی ارائه نمیدهند، بنابراین، ما از آزمونهای تحصیلی برای ارزیابی دانش تحصیلی کودکان و ارزیابی توجه و تمرکز آنها استفاده کردیم.
تنها به عنوان یک مثال به این نکته توجه کنید که تسلط و توانایی کلامی کودک میتواند بههنگام ارزیابی مهارتهای اجتماعی یک مزیّت محسوب شود و نتایج خارقالعادهای را رقم بزند.
هدف من ارائه این مسئله بود که اختلال اوتیسم سبب محدودیت در روابط اجتماعی میشود، زیرا که بهنظر کل شخصیّت این کودکان با این ویژگی مشخص میشود. تا اینجا ما تنها به عملکردهای کلامی و فکری این کودکان و تأثیرات آنها توجه کردیم، با اینحال، ماهیّت این اختلال بهوضوح در رفتار این کودکان با دیگران آشکار است. در واقع رفتار این کودکان در گروهها، بارزترین نشانهی بینظمی و آشفتگی ذهنی آنها است. این تعارضات در کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده نیز بهوضوح آشکار است.
این واقعیّت که افراد اسکیزوفرن نیز در درگیری مداوم با خانواده خود هستند نیز از وجه اشتراکات این دو اختلال است. دلیل این مشکلات واضح است: واحد خانواده براساس پیوندههای عاطفی اعضاء با یکدیگر شکل میگیرد؛ بهعبارتی دیگر، افراد در خانواده تحت تأثیر عواطف و احساسات جاری بین اعضاء خانواده هستند. نه فقط فرد اسکیزوفرن که فرد اوتیستیک نیز با عاطفه محدود خود نمیداند به این احساسات چه واکنشی نشان دهد و چگونه برخورد کند.
بنابراین والدین از این بیاحساسی کودک خود رنج میبرند. اگر توجه شود، آشکار است که اعمال بدخواهانه و رفتارهای لجبازی اوتیسم نیز بیشتر در درون خانه رخ میدهد. این اعمال کاملاً بهطور حسابشده در موقعیّتهایی اجرا میشوند که بسیار ناخوشایند و نامناسب هستند. با اینحال، به دلیل ضعیف بودن عواطف در این کودکان، آنها متوجه نمیشوند که ممکن است چقدر به دیگران به لحاظ جسمی و حتی روحی، آسیب برسانند.
در مقابل نیز واکنشهای منفی این کودکان ، بهویژه در مورد اوّل ما فریتز، بسیار بود. این واکنشها منفی که بهنظر میرسد ناشی از شکستها و سردرگمیهای زندگی است، در این کودکان بسیار دیده میشود. ما قبلاً در مورد چگونگی یادگیری در این کودکان صحبتکردهایم؛ این کودکان بهتر است بیشتر از طریق قواعد و قوانین بیاموزند و نمیتوان به آنها مسائل مختلف را بهشیوه تقلید از بزرگسال آموخت. درک این مشکلات یادگیری در کودکان از سوی والدین دشوار است.
آنها انتظار دارند که فرزندشان برنامههای مختلف روزمره همچون شستوشو، لباسپوشیدن و غذاخوردن را بهراحتی بیاموزند و خود بهدرستی اجرا کنند؛ بنابراین، اینها دقیقاً همان موقعیّتهایی را ایجاد میکنند که والدین کلافه میشوند و واکنشهای منفی در کودکان نیز برانگیخته میشود.
این انزوا در خانوادهای که کودک خواهر و یا برادری دارد میتواند با دوری از آنها آشکار شود؛ اما در خانوادههایی که کودک تنهاست، این توصیف رایج “گویی او غرق در دنیای خودش است” بیان میشود. او در میان جمع همچون یک غریبه است، بهنظر میرسد به اطرافش توجهی ندارد، در یک جمع شاد، او غافل از سروصدا در گوشهای آرام و بیصدا غرق در افکار خود است.
گاهی میتوان سادهترین کلیشهها همچون عقبوجلو رفتن را در این کودکان دید. گاهی اوقات بازی سادهای همچون سرگرمی با بندکفش ممکن است ساعتها ادامه پیدا کند. این کودکان معمولاً از ردیفکردن وسایل و اسباببازیها خوششان میآید؛ برای مثال ممکن است ساعتها لگوها را براساس شکل، رنگ، اندازه و سایر ویژگیهای آنها دستهبندی کنند و به آن مشغول باشند. معمولاً در این شرایط نمیتوان آنها را از بازیشان دور کرد. یک کودک اوتیسم، بهدلیل آنکه بهشدّت جذب قطرات چربی روی سوپش شدهبود، دچار مشکلات تغذیهای شد، ظاهراً شکل قطرات چربیهای روی سوپ برایش جالب و معنادار بود.
در خانواده میتوان با برخی از این علایق همراه شد و از درگیریها جلوگیری کرد؛ با اینحال، در مدرسه آزادی در علایق و انگیزهها بهشدّت محدود میشود. در مدرسه از کودک اوتیسم خواسته میشود که مرتب بنشیند، به درس توجه کند و یا به سؤالات پاسخ بدهد. کودک اوتیسم انجام این کارها برایش دشوار است پس درگیریها و مشکلات در مدرسه دوچندان میشود. درحالی که در خانواده والدین به روشهایی با این علایق کنار میآیند، مدارس سریعاً این کودکان را ارجاع میدهند.
در دو مورد اوّل در این پژوهش، به مشکلات یادگیری و رفتارهای غیراجتماعی در مدرسه اشاره شد، در موارد بعدی اشاره کردیم که کودکان اوتیستیک بهدلیل ویژگیهایشان اغلب توسط دیگران طرد میشوند و از سوی آنها مورد تمسخر قرار میگیرند. رفتار، گفتار از همه مهّمتر علایقشان سبب بروز این اتفّاقات در مدرسه میشود.
در زمین بازی و یا در راه مدرسه، یک کودک اوتیسمی اغلب در مرکز توجه است، و کودکان اطراف او را گرفتهاند، او نیز در مقابل یا بهشدّت خشمگین میشود و یا ناچاراً گریه میکند، در هر صورت او بیدفاع است. وضعیّت آنچنان بد است که گاهی مادر مجبور است کودک را تا مدرسه همراهی کند و یا پرستاری برای محافظت کودک استخدام شود.
دوست یابی در کودکان اوتیسم، و با نیازهای ویژه، میتواند یک فرایند پرچالش باشد. این…
تفاوت کاردرمانی و فیزیوتراپی چیست؟ فیزیوتراپی و کاردرمانی دو نوع مراقبت توانبخشی هستند. هدف مراقبتهای…
هزینههای درمانی اوتیسم شامل کاردرمانی، گفتاردرمانی و رفتاردرمانی، بار سنگینی روی خانوادهها میگذارد. برای خدمات…
چگونگی برقراری ارتباط با کودکان اوتیسم; برقراری ارتباط با کودکان اوتیسم، برای اعضاء خانواده و…
درمان خودزنی کودکان اوتیسم; خودآزاری در کودکان اوتیسم، یکی از رفتارهای شایع و مخرب است،…
فواید کاردرمانی چیست؟ حدود 70 درصد کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم، در پردازش و تنظیم…