“در این مقاله کوتاه سعی داریم شما را با داستان تشخیص آیزاک آشنا کنیم”
فرایند تشخیص یکی از مهم ترین موضوعاتی است که می تواند علت رفتارها را برای والدین و اطرافیان روشن کند و راه وروش درمان و توانبخشی را برای والدین مشخص کند.
این داستان ها عموما از زبان اطرافیان کودک طیف اتیسم، به خصوص مادر و پدر آن ها نقل شده است. ما این داستان ها را ترجمه کرده و در اختیار شما قرار دادیم تا شاید والدینی که در این مسیر احساس سردرگمی میکنند احساس بهتری داشته باشند، بدانند تنها نیستد و افرادی قبل از آن ها این مسیر را طی کرده اند.
همچنین این داستان ها می تواند به والدینی که به علائم و نشانه هایی در کودک خود شک دارند کمک کند تا با آگاهی بیشتری به رفتارهای کودک خود نگاه کنند و در صورت لزوم هرچه سریع تر خدمات توانبخشی را آغاز کنند.
داستان تشخیص آیزاک
برای شروع داستان تشخیص آیزاک باید بگویم فرزندان من دوقلو هستند. یکی از آنها اتیسم است و دیگری اختلالی ندارد.
من از خیلی قبل فکر میکردم آیزاک اتیسم دارد. او هرگز حتی وقتی نوزاد بود و به او در آغوشم شیر میدادم به چهره ی من نگاه نکرد. هیچ کاری نمیکرد، چیزی را تقلید نمیکرد و به کارها و حرفهای من پاسخ نمیداد. تمام روز دست هایش را جلوی چشم هایش تکان می داد. او شیر میخورد، میخوابید و فقط یک جام مینشست.
یادم میآید وقتی دوقلوها حدودا 5 ماهه بودند، دوستی به خانه ما آمد و فرزند دیگرم را برداشت، با او گپ زد و بازی کرد.
دخترم لبخند زد خندید و با دوستم بازی کرد.
بعد دوستم آیزاک را برداشت. آیزاک هیچ علاقهای به او نشان نداد. به او نگاه نکرد و واکنشی به کارهایش نشان نداد.
دوستم گفت انگار یک عروسک را بغل کرده ام.
اینجا بود که داستان تشخیص آیزاک شروع شد. من فورا فهمیدم که چیزی درست نیست. قبل از آن هم حدس میزدم مشکلی وجود دارد اما ترجیح میدادم صبر کنم.
هر دو فرزندم بعداً در رسیدن به نقاط عطف رشد به تأخیر افتادند اما برخلاف آیزاک من اطمینان داشتم که “نائومی” خوب است .آیزاک در دو سال و نیمگی بسیار راه می رفت و خودش را به جلو و عقب خم میکرد.دائم انگشتانش را جلوی چشمانش تکان میداد. صحبت نمیکرد، ارتباط چشمی برقرار نمیکرد و با بقیه بچه ها نیز بازی نمیکرد.
قبلا به یک متخصص مراجعه کرده بودیم و او گفته بود سن آیزاک برای تشخیص گذاری خیلی کم است و باید صبر کنیم. حدود سه سالگی متخصصین برای او تشخیص اتیسم شدید با تاخیر رشدی قابل توجه همراه با هرزه خواری دادند.
من میدانستم که او “هرگز بهبود نخواهد یافت” اگر بخواهم حقیقت را بگویم احساس خیلی بدی داشتم . تمام احساسات، آرزوها، امیدهایم برای زندگی با فرزندانم را از دست داده بودم. هیچ حمایتی نداشتم تا در روزهای سخت به من آرامش دهد. مادرم در کشور دیگری زندگی میکرد و دوستان و اطرافیان به خاطر رفتارهای های آیزاک و اتیسم او از ما کنارهگیری کرده بودند.
من نمی دانستم باید چه کار کنم. شوکه شده بودم. از نظر مالی در وضعیت مناسبی نبودم و نمی دانستم چگونه این مشکل را حل کنم .با گذشت چند روز با کمک متخصصان، کاردرمانی و گفتار درمانی را برای آیزاک شروع کردم. مشکلات حسی او کمتر شدند، بهتر غذا میخورد و بداخلاقی هایش نیز کمتر شد.
اتیسم یک اختلال تمام وقت است. عملکرد آیزاک پایین است و پیشرفت او کند اما نه من و نه آیزاک تسلیم نمی شویم.
امیدوارم داستان تشخیص آیزاک برای والدینی که در این مسیر قدم میگذارند یا به نشانه هایی در کودک خود مشکوک هستند، مفید باشد و مسیر را برای آن ها روشن کند.